« خاکستر و برف » هشدار جدی به مخاطب است
خبرگزاری ارک – فیلم « خاکستر و برف » هشداری جدی به مخاطب خود می دهد و فضاسازی ها و سردرگمی ها و رفت و برگشت های موجود در فیلم در واقع نگرانی ما را نسبت به جامعه و فضای پیرامونمان عمیق و عمیقتر میکند.
به گزارش خبرگزاری فارس، احمدرضا معتمدی کارگردان مطرح سینمای ایران و سازنده آثاری چون «دیوانهای از قفس پرید» و «آلزایمر» پس از تماشای فیلم « خاکستر و برف » ساخته روح الله سهرابی یادداشتی را منتشر کرده که متن کامل آن در ذیل میآید:
بدون مقدمه باید بگویم در وانفسای سینمای امروز، گاه دیدن یک فیلمِ شریف با روایتی اثرگذار و ساختاری محکم، بسی مایه خوشحالی و امیدواری است. اما فارغ از وجوه اثربخشی، همین که یک فیلم به گونهای ساخته شود که قادر باشد نفسی تازه به جریان بیرمقِ سینما بدمد، بسیار ارزشمند و ستودنی است. بویژه اینکه، صاحب آن اثر، یک فیلمساز جوانِ تازهنفس باشد.
در فیلم « خاکستر و برف »، با کارگردانی روبرو هستیم که خوشبختانه زبان سینما را به خوبی میشناسد و عنصر مهم سینما را به عنوان فضاسازی توانسته است به خوبی رعایت کند. از انتخاب فضا گرفته تا نحوهی روایت ماجرا. چنان که برای طرح قصه، فضایی متفاوت در شهر ساحلی را انتخاب کرده و اتفاقات اصلی را در همین فضا روایت میکند. به عنوان نمونه اشاره به یکی از سکانسهای فیلم خاکستر و برف که دو تن از شخصیتهای اصلی فیلم که پس از سالها دوباره به هم رسیدهاند در اولین روز دیدار خود روی قایقی در حال غذا خوردن هستند که عمدِ موجود در این سکانس یعنی تعلیقِ درون سکانسی و معلق بودن شخصیتها کاملاً مشهود و تأثیرگذار است. تعلیقها و فضاهایی از این دست در فیلم گویی اشاره به کسانی دارد که در شرایط خاصی گرفتار شده اند. آدمهایی که نمیدانند متعلق به چه فضا و طیفی هستند و در یک سردرگمی محض، دست و پا میزنند. این آدمها که شاید خود ما جزوی از آنها باشیم نمیدانیم انقلابی بمانیم یا خود را با همین معیارهایی که متأسفانه به عنوان مدرنیته آمد و مهمترین عنصرش همان سرمایهداری است، وفق دهیم؟!
اکنون بین این بی اعتمادی و سردرگمی گرفتار آمده ایم و حتی اگر بخواهیم به همدیگر کمک کنیم فکر می کنیم خودمان بیش از همه به کمک نیاز داریم و فراموش کرده ایم که ما از طریق همین کمک ها به هم پیوند خورده ایم و ریشه هایمان محکم شده و تبدیل به درختی تنومند شده ایم و اکنون هم در حال تجزیه شدن هستیم و گویی نگاه ها و باورهایمان در حال رنگ باختن است. فیلم « خاکستر و برف » پیرامون همین مسئله ی مهم و حیاتی، هشداری جدی به مخاطب خود می دهد و فضاسازی ها و سردرگمی ها و رفت و برگشت های موجود در فیلم خاکستر و برف که بسیار هم خوب از آب درآمده در واقع نگرانی ما را نسبت به جامعه و فضای پیرامونمان عمیق و عمیقتر می کند.
علیرغم کمبودِ ماده خامی که باید فیلمنامه می داشت، ولی بازی ها در این فیلم کاملاً حرفه ای انجام شده و بازیگران را در اینجا کاملاً متفاوت و غافلگیرکننده می بینیم و به نظرم از بازیگران اصلی فیلم، آقای «دیرباز»، خانم «حجار» و حتی آقای «ادیب» به شکل هنرمندانه ای بازی گرفته شده است. نوع فضاسازی ها، بازی ها و کارگردانی، تصورِ فیلم چهارم یا پنجمِ یک کارگردان را به آدم می دهد اما اینکه یک فیلمساز در اولین تجربه سینمایی خود به چنین حدی از کار رسیده باشد جای خوشحالی و امیدواری دارد. نکتهای که می ماند این است که اصل ماجرا سریعتر از آنکه باید لو میرود و طرح میشود من معتقدم که باید در خود واقعیت هم ابهامی را باقی گذاشت چنان که جا داشت شخصیت «احسان» در ابهام بیشتری میبود و کشف شخصیت او برای مخاطب با رمز و رازآلودگی بیشتری همراه می بود یا مثلاً بهتر بود «ابراهیم» از همان ابتدا تکلیف خود را با موضوع مشخص نکند و مخاطب را زمان زیادی با خود معلق و منتظر نگاه دارد اما نگاهِ نو و ساختارِ محکم فیلم بارِ نقیصههایی از این دست را نیز به دوش کشیده است و رعایت ساختار سینمایی اثر به ویژه در میزانسن ها و بازی های حساب شده و باورپذیر بازیگران، جا و فرصتی برای احساس خلأ و خستگی مخاطب نمی گذارد. واکنش مخاطب عام را در برابر فیلم « خاکستر و برف » نمیدانم چه خواهد بود چنانکه ارتباط مخاطب عام با فیلمهای خودِ من هم همیشه غیرقابل پیشبینی بوده است اما اطمینان دارم مخاطبان خاص سینما از فیلم خاکستر و برف لذت خواهند برد و هر کسی طرف خود را از آن خواهد بست.
گذشته از همه این مباحث، برای من بسیار خوشحال کننده بود که از یک فیلمساز جوان و تازه نفس فیلمی در این سطح را به تماشا نشستم.
منبع:خبرگزاری فارس