خاطره قیام ۲۹ بهمن تبریز* نوشته محمد اشراقی

 

 

قیام ۲۹ بهمن تبریز در سال پنجاه و شش،   تا حدودی حادثه ای قابل پیش بینی بود. این حادثه باور نکردنی  و (بسیار بزرگ) در زمان خودش، درچهلم کشتار شهر قم انجام گرفت.  به قول مشهور  در روند پیشرفت عصیان مردم علیه رژیم شاه، دیگر چهلم حوادث، یا (چلچله های) مشهور انقلاب  شروع شده بود.  می شود گفت،  که قبل از کشتار قم، در پی اقدامات و اعلامیه های صادره مراجع درگیری خونینی در تبریز اتفاق افتاده بود. یعنی درگیری خونین قم، در تذکر حادثه تبریز، بوقوع پیوسته بود.

بهر طریق،  روز بیست و نه بهمن ماه پنجاه و شش ، عده ای معدود از مردم تبریز، بسوی (بازار آغزی:سربازار)  می روند. گفته ها حاکی بود، که افراد  معترض،  قصد ورود به (مسجد قیزیللی: مسجد طلائی) را می کنند. یکی از افسران حاضر در محل مانع از اینکار  می شود.   ظاهرا در محاوره بین متظاهرین و مامورین، افسر یادشده به مسجد توهین می کند.

متظاهرین خشمگین از حوادث گذشته کشور و با تبعیت  از احساسات تحریک شده و با عنایت به اعلامیه های صادره، به خشم می آیند و به تخریب بانک ها می پردازند. همان روز، مردم تبریز، شاهد ابعاد وسیع تخریب بانکها، پولهای پراکنده شده در کف خیابانها و سیاهی آتش سوزی ها در ورودی و داخل بانکها و تخریب مغازه ای در خیابان (پهلوی)  آنروز  متعلق  به فردی منتسب، به اقلیت فرقه ای و گشت مامورین وحضور تانکها،  در مرکز شهر شدند.  گویا این نوع تخریب ها بعدها تا پیروزی انقلاب در بعضی از شهرهای ایران نیز بطور محدود تر،  تقلید شد.

ظاهر قیام ۲۹بهمن تبریز در همین حدود بود. باطن این قیام به کم وکیف نظرات مردم و هادیان فکری جامعه و عمل کرد حکومتی  بر می گردد و نیاز به بررسی و تحلیل بیشتر دارد.   ولی،  خرابی بانک ها با تعبیه درب ها ی آهنین و پنجر های میله ای بانک ها، ترمیم گردید.   مدیریت آنروز جامعه، بعد از  قیام۲۹ بهمن تبریز، با اینکه اقدامات احتیاطی را افزایش داد، ولی زخم و شکاف عمیق نقش بسته در بدنه امنیت خودرا، هرگز  نتوانست ترمیم کند. زیرا  قیام ۲۹ بهمن تبریز به ساختار حکومت شاه آسیب جبران ناپذیری وارد آورد.  این حادثه حکومت شاه را  آسیب پذیر ساخت.

رشد تدریجی این آسیب پذیری دولت شاه ، نهایتا درسال پنجاه و هفت به اوج خود رسید،  و با پیروزی انقلاب حکومت را متلاشی ساخت . خاطره روز قیام ۲۹بهمن ۱۳۵۶ تبریز، با دیدار تصادفی همکاری تا مدتهای مدید تکرار می شد.  زیرا آن روز، دود ناشی از آتش بانکها، از حدود سی کیلومتری شهر تبریز از محل کارخانه ماشین سازی تبریز دیده می شد.

همکار یاد شده، پرسید،  چی شده؟ ،  جواب شنید که گویا مردم بانک ها را آتش زده اند. گفت چرا؟  جواب شنید که گویا، کشور بیمار است،  تب کرده است. پرسید بیمار کی خوب می شود؟ واگر خوب نشود، چی؟ جواب شنید که اگر خوب نشود،  عمل جراحی می شود.   بعد از پیروزی انقلاب، هر موقع،  در کوچه و بازار دیدار تکرار می شد.  باز می گفت:  بیمار حالش چطور است؟  یادش بخیر گویا او نیز مثل ژریم شاه به تاریخ پیوسته است.

 

 

 

 

 

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا