آب انتقالی به دریاچه ارومیه بین راه گم می‌شود

متن پیش رو در فرهیختگان منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست

به گزارش ارک خبر،

زینب مرزوقی| می‌توانم بگویم تقریبا معنای واژه خشک شدن انبوه آب‌ها را می‌فهمم. اما خب راستش موقعیت جغرافیایی مصداق این واژه در جنوب کشورمان است و سوژه این گزارش در شمال نقشه است. خبرها حاکی از این است که پس از سال‌ها برگزاری همایش طویل و عریض و بازدیدهای بی‌خاصیت و بی‌دستاورد زمینی و هوایی از دریاچه ارومیه؛ دریاچه ارومیه حالا خشک شده است. دریاچه ارومیه ششمین دریاچه آب شور جهان، بزرگ‌ترین دریاچه آب شور خاورمیانه و بزرگ‌ترین دریاچه ایران است.  حوضه آبریز دریاچه ارومیه، ۵۱.۸۷۶ کیلومتر مربع است و «زرینه‌رود»، «سیمینه‌رود» و «آجی‌چای» (تلخه‌رود) ورودی‌های اصلی آب به دریاچه ارومیه است. این حوضه با داشتن دشت‌هایی مانند دشت ارومیه، تبریز، آذرشهر، بوکان، بناب، میاندوآب، مهاباد، نقده، سلماس، پیرانشهر و اشنویه یکی از کانون‌های ارزشمند فعالیت کشاورزی و دامداری در ایران به‌شمار می‌رود.  این دریاچه با داشتن بیش از صد جزیره کوچک صخره‌ای محل استقرار کوتاه‌مدت پرندگان مهاجر مانند فلامینگو، پلیکان، کفچه‌نوک، اکراس، لک‌لک، اردک‌پیسه، نوک‌خنجری، چوب‌پا و مرغ نوروزی بود و سالانه صدها گردشگر از دریاچه ارومیه بازدید می‌کردند.  با وجود تمام این اوصاف اما حالا ظاهرا برای توصیف وضعیت و تشریح ویژگی‌های دریاچه ارومیه مجبوریم که از افعال ماضی استفاده کنیم و این‌گونه بگوییم که مثلا دریاچه ارومیه ششمین دریاچه آب شور جهان بود و فلان رتبه در میان دریاچه‌های خاورمیانه بود. واقعیت این است که پذیرفتن این مساله و موقعیت ناراحت‌کننده فعلی دریاچه ارومیه کار آسانی نیست. اما انگار واقعا خودکرده را تدبیر نیست و چاره‌ای به جز پذیرفتن حال وخیم دریاچه ارومیه نداریم. در تمام این سال‌ها توسعه کشاورزی در منطقه، برداشت بی‌رویه آب‌های زیرزمینی و احداث چاه‌ها، تغییرات اقلیمی و صدالبته اقدامات و تصمیمات غیرکارشناسانه درخصوص بهبود وضعیت ارومیه در کنار سوءمدیریت‌های چند سال اخیر باعث به خاک نشستن این دریاچه و شور بختی‌اش شد.

انتقال آب از سد کانی سیب

اجازه دهید با هم کمی به عقب برگردیم و آمار را در رابطه با ورودی آب‌های سطحی به دریاچه ارومیه مرور کنیم. معاون فنی اداره کل حفاظت محیط زیست آذربایجان‌غربی ۸ مهر ۱۴۰۰ در حاشیه بازدید از غار تاریخی سهولان در رابطه با وضعیت دریاچه ارومیه در آن سال گفته بود: «میزان ورودی آب به دریاچه ارومیه در سال آبی گذشته به دلیل خشکسالی تنها یک میلیارد مترمکعب بود که این میزان نسبت به سال آبی قبل از آن ۱.۵ میلیارد متر مکعب و نسبت به حقابه این دریاچه برای آنکه به سطح اکولوژیک برسد ۲.۴ میلیارد متر مکعب کاهش یافت. نیاز آبی سالانه دریاچه ارومیه ۳.۴ میلیارد متر مکعب است. در سال آبی گذشته میزان بارندگی ۲۲ درصد کاهش یافت و از سویی دیگر میزان تولید آب در سطح حوزه نیز به دلیل خشکسالی با کاهش قابل توجه‌ای روبه‌رو شد که این امر به میزان ذخایر پشت سدها تاثیر زیادی گذاشته و موجب کاهش آن شد. از سویی دیگر کاهش میزان حجم آب رودخانه‌ها، روان‌آب‌ها و کاهش رهاسازی آب از پشت سدها موجب شد تا حقابه موردنیاز این دریاچه تامین نشود و شاهد کاهش وسعت دریاچه و میزان حجم آب آن شویم. سطح تراز دریاچه ارومیه هم‌اکنون هزار و ۲۷۰ متر و ۶۴ سانتی متر از سطح آب‌های آزاد است که نسبت به مدت مشابه پارسال ۶۲ سانتی‌متر کاهش یافته است. همچنین وسعت دریاچه ارومیه نیز از ۲ هزار و ۶۲ کیلومتر مربع در سال گذشته به هزار و ۲۶۲ کیلومتر مربع کاهش پیدا کرده است. به‌رغم کاهش بارش‌ها، کشاورزان و بهره‌برداران حوضه دریاچه ارومیه همچنان درحال مصرف بی‌رویه آب بوده و کاهشی در این زمینه رخ نداده است.»
براساس آمار منتشرشده از سوی سایر رسانه‌ها در سال ۱۴۰۰ میزان بارش‌ها در استان از ابتدای سال آبی جاری (اول مهر سال گذشته) تاکنون ۲۷۹.۸ میلی‌متر ثبت شده درحالی‌‌که میزان بارش در مدت مشابه سال گذشته آن حدود ۳۸۱.۴ میلی‌متر بود. این کاهش در حوضه زاب ۳۰ درصد، حوضه دریاچه ارومیه ۲۵ درصد و حوضه ارس ۲۸ درصد است.
مدیریت کل دفتر مدیریت بهم پیوسته منابع آب خزر و دریاچه ارومیه فروردین امسال اعلام کرد که درحال حاضر تراز آبی دریاچه ۱۲۷۰.۲۸ متر، سطح دریاچه ۱۲۵۱ کیلومتر مربع و معادل ۱.۶۳ میلیارد مترمکعب آب وجود دارد، یعنی سطح تراز دریاچه نسبت به سال قبل در همین زمان ۴۹ سانتی‌متر کمتر است. کیاست امیریان در گفت‌وگو با ایلنا اظهار کرده بود: «اگر برنامه‌های احیا انجام نمی‌شد قطعا تراز آب دریاچه به‌مراتب پایین‌تر بود و ما با بحران جدی مواجه بودیم اما میزان آبی که باید جبران کند به میزان کافی نیست، اکنون تا تراز اکولوژیک که در بازه ۱۲۷۴.۱ پیش‌بینی‌شده خیلی فاصله داریم، اما اگر این هدایت آب از سدهای حوضه آبریز و کانی‌سیب صورت نمی‌گرفت؛ شرایط از این هم بدتر بود. اصلی‌ترین منبع تامین‌کننده آب دریاچه بارش‌های سالیانه است، سالی که بارش‌ها در سطح میانگین نرمال باشد ورودی آب دریاچه باید نزدیک ۳ میلیارد متر مکعب باشد و به هر میزان که کمتر می‌شود بارندگی تاثیر خود را می‌گذارد، بنابراین اگر طرح احیا و انتقال آبی که صورت می‌گیرد نبود، شرایط بدتر از اکنون می‌شد. قبل از برنامه احیا هر سال شیب دریاچه نوسان فصلی دارد، در فصل بهار سطح آب بالا رفته و در انتهای تابستان و ابتدای پاییز به حداقل خود می‌رسد. اگر برنامه‌های احیا انجام نمی‌شد دریاچه به سمت خشکی کامل می‌رفت که با طرح احیا توانستیم اوضاع را کنترل کنیم. اصلی‌ترین موضوع در مورد دریاچه ارومیه این است که میزان منابع آبی کمتر از رقم مصرف‌شده است اگر بتوانیم نیاز زیست‌محیطی دریاچه را تامین کنیم و به تراز مطلوب برسیم باید مراقبت کنیم که دوباره مصرف را اضافه نکنیم، در آن زمان می‌توانیم بگوییم اوضاع دریاچه خوب شد، یعنی نباید دوباره کشاورزی و منابع جدید مصرف تعریف کنیم. اگر دریاچه احیا و مصرف مدیریت شود، در شرایطی که ورودی آب به دریاچه ثابت باشد، طبیعتا تغییراتی نخواهیم داشت اما اگر نگاه این باشد که آورد و اوضاع دریاچه خوب شده و باز می‌توانیم مصرف را اضافه کنیم دوباره شاهد همین مشکلات امروز خواهیم بود. سناریوی بدبینانه این است که بارندگی روند کاهشی پیدا کند و شاهد بارش برف کمتری باشیم، یعنی بارندگی موثر کمتری اتفاق بیفتد. طبیعتا وقتی ورودی به منابع کم شود در یک بازه زمانی احتمال خشک شدن دریاچه وجود دارد همان‌گونه که اگر اقدامات احیا را به‌طور مستمر ادامه دهیم، احتمال دارد اوضاع دریاچه بهبود پیدا کند. پیش‌بینی این است که شرایط رو به سخت‌تر شدن می‌رود و این اوضاع تنها مربوط به دریاچه ارومیه نیست، در همه بخش‌ها باید مدیریت مصرف داشته باشیم، اگر از منابع تجدیدپذیر بی‌محابا برداشت کنیم آنچه در بسیاری از دشت‌ها و رودخانه‌های دائم اتفاق افتاده و تبدیل به رود فصلی شده‌اند تکرار خواهد شد. اگر با همان نگاه مصرف را افزایش دهیم و تصور کنیم منابع غیرقابل اتمام هستند، قطعا اتفاقات بدی خواهد افتاد.» امیریان در این گفت‌وگو معتقد بود اگر برنامه‌های احیای دریاچه ارومیه نبود قطعا تراز دریاچه ارومیه پایین‌تر بود. اما خب دیگر امروز تراز دریاچه ارومیه نمی‌تواند پایین‌تر بیاید و آنچه که ستاد احیای دریاچه ارومیه در رابطه با بهبود وضعیت این دریاچه وعده داده بود، نتیجه‌بخش نبود.  از جمله این طرح‌ها انتقال آب از سد کانی سیب به این دریاچه است. دقیقا اسفندماه سال گذشته فاز نخست پروژه عظیم تونل ۳۶ کیلومتری انتقال آب از سد کانی سیب به سمت دریاچه ارومیه افتتاح شد. کار اجرایی این خط از سال ۹۴ آغاز و در مدت زمان هشت‌ماه روند ترمیم و رفع مشکل آن پیگیری شد. درنهایت نیز در اسفندماه ۱۴۰۱ با حضور رئیس‌جمهور افتتاح شد.  این طرح که درمجموع برای اجرای آن ۳۵ هزار میلیارد ریال هزینه شده است، آب را از مخزن سد کانی سیب وارد تونل انتقال ۳۶ کیلومتری کرده و پس از آن با ورود به کانال ۱۱ کیلومتری به رودخانه گدار می‌رساند و پس از طی ۲۸ کیلومتر مسیر این رودخانه وارد پهنه آبی دریاچه ارومیه می‌شد. در فاز نخست این طرح قرار بود ۳۰۰ میلیون مترمکعب آب به‌صورت سالانه وارد دریاچه ارومیه شود. فاز دوم هم طبق گفته مسئولان مربوطه قرار است سال آینده مورد بهره‌برداری قرار گیرد که علی‌الظاهر با اجرای طرح‌های مرتبط، انتقال آب به دریاچه ارومیه تا ۶۰۰ میلیون مترمکعب افزایش خواهد داشت.

وقتی آب انتقالی مسیر عوض می‌کند

درنهایت اما چه بر سر آب انتقال داده‌ شده به ارومیه آمد؟ حقابه دریاچه ارومیه، پیش از رسیدن به این دریاچه توسط کشاورزان سرقت می‌شود و از طریق ایجاد کانال در مسیر تونل، به‌جای اینکه آب انتقال داده شده به دریاچه برسد درعوض به زمین‌های کشاورزی حوضه آبریز ارومیه از این انتقال منتفع می‌شوند تا اینکه امروز چشم دریاچه ارومیه از انتظار برای آب خشک شد. کشاورزان محلی حتی از پمپ‌های ۶ اینچی برای استفاده از حقابه انتقال داده شده نیز استفاده کرده بودند و مدیرکل حفاظت محیط‌زیست آذربایجان غربی از کشف ۲  موتور پمپ در کنار کانال انتقال آب رودخانه زاب خبر داده بود.
اما قصه کشاورزی و باغ‌ها در اطراف دریاچه چیست؟ خطوط بعدی، بخشی از گفت‌وگوی یکی از اعضای ستاد احیای دریاچه ارومیه است که در گزارشی با عنوان «دست دریاچه نمک نداشت» از همین صفحه در «فرهیختگان» و در مرداد‌ماه سال گذشته منتشر شده است. «بحث دریاچه ارومیه موضوعی است که نظیر مسائل و مشکلاتش را در همه حوضه‌های مشابه دریاچه ارومیه در کشور داریم، یعنی چیز جدیدی نیست، حتی از لحاظ شناخت و آسیب‌شناسی! اتفاقی که در زاینده‌رود، هامون و خیلی از حوضه‌های آبریز ما می‌افتد در دریاچه ارومیه نیز افتاده است؛ با این تفاوت که اینجا آمپر دارد و چیزی که نشان می‌دهد واضح‌تر است. دریاچه‌ای دارید که مجموعه اقدامات و بحث‌های مدیریت حوزه شما را این آمپر نشان می‌دهد و دیگر حوزه‌ها چنین آمپر و وضعیت واضحی ندارند. موضوع دریاچه ارومیه این است که ما برای حوضه‌های آبریز و مدیریت منابع آب و آمایش سرزمینی و همچنین تنوع‌زیستی برنامه نداریم. برنامه‌های توسعه ما هیچ یک پایدار نیستند. ما فکر می‌کنیم توسعه پایدار یک کلمه و عبارت دوحرفی بوده و عبارت شیکی است که حرف آن را می‌زنیم و تمام می‌شود. عدم‌اعتقاد به توسعه پایدار (حداقل با تفسیری که دوستی با محیط‌زیست را نشان می‌دهد) دریاچه ارومیه، زاینده‌رود، هامون، بختگان، گاوخونی و… می‌شود! یک زمانی دریاچه ارومیه در دهه ۷۰ -دهه ۶۰ را کنار بگذاریم که زمان جنگ بود- دوره‌ ترسالی را تجربه می‌کرد. به‌طوری‌که سال ۷۴ تراز دریاچه ارومیه به ۱۲۷۸.۲ رسید که بالاترین تراز ثبت‌شده دریاچه ارومیه است. این دوره ترسالی شروع زنگ خطر و بدبختی در دریاچه ارومیه بود. این ذهنیت بین متولیان آن زمان ایجاد شد که با حوضه پرآبی روبه‌رو هستیم که هر کاری دل‌مان خواست در بحث کشاورزی، صنایع، جمعیت و… بارگذاری کنیم. چون دریاچه جلو می‌آید و زمین‌های اطراف را می‌گیرد. این دریاچه شور است و با این دیدگاه تصمیم‌گیری کردند. ذهنیت‌های توسعه‌گرا در آن زمان که تعریف علمی و جدی روی بحث توسعه پایدار نبود، دیدگاه‌های خود را در حوزه دریاچه ارومیه مطرح کردند. یک دفعه شما در‌نظر بگیرید از ۴۰-۳۰ سال پیش حوضه آبریز دریاچه ارومیه از ۱۵۰ هکتار به ۶۰۰ هزار هکتار تبدیل شد که زمین‌های آبی دارد. ما در حوضه آبریز دریاچه ارومیه در شرایط عادی ۷‌ میلیارد مترمکعب آب‌های سطحی داریم. الان ۱۸ درصد به‌طور متوسط کاهش یافته و حدود پنج میلیارد یا ۶ میلیارد مترمکعب است. آن زمان نزدیک به چهار میلیارد مترمکعب آب وارد دریاچه ارومیه می‌شد. ولی الان مثلا امسال یک‌میلیارد مترمکعب آب وارد دریاچه ارومیه می‌شود. شما می‌بینید به‌یک‌باره در حوضه آنقدر بارگذاری می‌کنید و برنامه‌ها را براساس کشاورزی قرار می‌دهید که فاتحه دریاچه ارومیه خوانده می‌شود. الگوی کشت زمانی در این استان براساس گونه‌ها و کشت کم‌آب‌بر مثل انگور بود، اما به‌یک‌باره در یک حوزه محصولی را اشاعه می‌دهید که مثل چغندر و سیب است و استراتژیک هم نیستند ولی به‌طور متوسط مثلا سیب بین ۱۵-۱۰ هزار مترمکعب آب مصرف می‌کند. آمار دهه ۹۰ نشان می‌دهد ۹۰ هزار هکتار در حوضه ‌آبریز دریاچه ارومیه باغ سیب داریم. یک محصولی که استراتژیک نیست. یک‌سال سیب نخوریم و وارد کنیم چه اتفاقی می‌افتد؟ در اینجا هم اکثرا سیب دست باغدار می‌ماند. به‌طور متوسط یک‌ونیم‌میلیارد مترمکعب آب مصرف می‌شود. باغ‌های دیگر به‌ کنار و محصولات دیگر را درنظر نگیریم. چغندر هم همین‌طور است. چه لزومی دارد آذربایجان‌غربی قطب چغندر کشور شود؟ مجوز کارخانه قند هم صادر می‌کنند. خب با این وضعیت می‌شود انتظاری جز نابودی دریاچه را داشت؟ وقتی توسعه را در دو، سه آیتم مشخص تعریف می‌کنید مثلا سدسازی، باغداری، توسعه کشاورزی، آن هم کشاورزی‌ای که کاملا سنتی و قدیمی و نسل اول است، انتظار نداشته باشیم اکوسیستم حساس و شکننده مثل دریاچه ارومیه باقی بماند. مشکل دریاچه ارومیه خیلی ساده است. شما در یک حوضه آبریز آنقدر بارگذاری کردید و معیشت مردم را با موضوعاتی گره زدید که اگر بخواهید این گره را باز کنید کار سختی است. وقتی زندگی مردم را صرفا با کشاورزی در حوضه آبریز گره می‌زنید این اتفاق می‌افتد. به‌طوری که چهار میلیارد مترمکعب حقابه وارد دریاچه ارومیه نمی‌شود. حلقه مفقوده احیای دریاچه ارومیه مدیریت حوضه ‌آبریز است. ما فکر می‌کنیم دریاچه ارومیه فقط خودش می‌باشد؛ دریاچه ارومیه به‌معنای حوضه‌آبریز دریاچه ارومیه است. اتفاقی که در دریاچه ارومیه می‌افتد آینه حوضه بالادست است. در حوضه بالادست چون مدیریت نمی‌کنیم این اتفاقات در پایین‌دست می‌افتد. زمانی دریاچه ارومیه بازمی‌گردد که بالادست را مدیریت کنید. باید برای کشاورزی برنامه داشته باشید، برای مدیریت منابع آب باید برنامه داشته باشید، خشکسالی است چرا برنامه مدیریتی خشکسالی ندارید؟»

دست‌هایی بالاتر از تصمیمات فنی و کارشناسی
محمد درویش نیز در گفت‌وگو با «فرهیختگان» درباره آخرین جزئیات و وضعیت دریاچه ارومیه گفت: «دریاچه ارومیه یک حقابه داشت که آن حقابه تامین شد. یعنی یک کارگروه‌ آمد روی این موضوع کار کرد و حقابه را تعیین کرد و ۳ میلیارد و ۴۲۶ میلیون متر مکعب حقابه سالانه دریاچه ارومیه توسط یک کمیته مشترکی توسط ریاست سازمان محیط‌زیست و ستاد احیای دریاچه ارومیه تعیین شد. قرار بر این شد که این حقابه توسط سه استان یعنی استان‌های آذربایجان شرقی و غربی و کردستان تامین شود. آزادسازی آب از پشت سدها، تغییر کشاورزی‌های آب‌بر، طرح انتقال آب زاب و همچنین تصفیه فاضلاب‌های شهرهای اطراف دریاچه ارومیه و انتقال آن فاضلاب‌ها به شبکه ارومیه قسمتی از مصوبات ستاد احیای دریاچه ارومیه بود و قرار بر این شد که این مصوبات اجرایی شود. این مصوبات معروف به مصوبات ۲۷ ماده‌ای است. یکی از آن مصوبات این بود که دریاچه ارومیه وسعت اراضی کشاورزی‌اش از ۳۲۰ هزار هکتار در دهه ۷۰ به ۶۸۰ هزار هکتار رسید و در واقع ۳۶۰ هزار هکتار بر وسعت اراضی کشاورزی حوضه آبریز دریاچه ارومیه اضافه شد. ۹۹ ‌سد اکنون در حوزه آبریز دریاچه ارومیه فعال است و ۶ سد دیگر هم درحال ساخت است که البته وضعیت‌شان نامشخص است اما فشارهای نمایندگان مجلس بر این است که این سدها به بهره‌برداری برسند. تنها رودخانه حوضه آبخیز دریاچه ارومیه که سد ندارد یعنی رودخانه باراندوز؛ در آنجا هم کانال‌های آبی ‌به حدی زیاد است که عملا هیچ آبی در رودخانه برای وارد شدن در دریاچه ارومیه باقی نمی‌ماند. این اتفاقی است که برای دریاچه ارومیه افتاد. قرار بر این بود که صادرات آب مجازی از حوضه آبریز دریاچه ارومیه قطع شود. مثلا چغندر‌کاری قرار بود محدود شود و چغندر قند دیگر به سمت خراسان نرود. اما کاری که انجام دادند این بود که کارخانه قند مشهد را که به‌شدت هم آلاینده بود جمع‌آوری کردند و همان کارخانه را در حوضه آبریز دریاچه ارومیه مستقر کردند و معاون انسانی سازمان حفاظت محیط‌زیست، آقای تجریشی که خودش رئیس اجرایی ستاد دریاچه ارومیه بود و به‌شدت هم مخالف این ماجرا بود سکوت کرد و اجازه داد این اتفاق بیفتد. یعنی دست‌هایی بالاتر از مصلحت‌های علمی و فنی وجود دارد که اجازه نمی‌دهند هیچ‌کدام از مصوبات و نظرات علمی و کارشناسی پیاده شود. مدام مسئولان از دستور‌العمل ۲۷ ماده‌ای عقب‌نشینی کردند. آخرین آن اسفند ماه سال گذشته، انتقال آب با حضور رئیس‌جمهور بود که آقای رئیسی گفت ۳۰۰ میلیون متر مکعب آب رودخانه زاب به سمت دریاچه ارومیه می‌آید و این رقم را به ۶۰۰ متر مکعب در سال افزایش خواهیم داد. خب سوال این است که چرا با وجود اینکه طرح انتقال آب اجرا شد ‌دریاچه اکنون کاملا خشک شده است؟ گزارش‌های زیادی درحال انتشار است؛ اینکه آبی که درحال انتقال به سمت دریاچه است، در بین راه مورد استفاده کشاورزان و نهاده‌های دامی است و عملا اجازه نمی‌دهند که آب به دریاچه برسد. ما این را هشدار داده بودیم که در این طرح انتقال آب مانند طرح انتقال آب خندگستان و لنجان در فریدونشهر اصفهان، کشاورزان اجازه ورود آب شیرین به دریاچه را نخواهند داد و بحران عمیق‌تر خواهد شد و خب اکنون هم بحران عمیق‌تر شده است. تنها ۱۵ درصد از عامل خشک شدن دریاچه ارومیه خشک شدن اقلیم است. ۸۵ درصد آن عامل انسانی است و عامل انسانی هم همان سوءمدیریت است. یک نفر برود ببینید از آن تونلی که درحال انتقال آب است، چرا یک قطره آب نباید وارد دریاچه ارومیه ‌شود. درنهایت این سوال باید مطرح شود که چرا ۶ ماه پس از افتتاح خط انتقال توسط رئیس‌جمهور آب وارد دریاچه نمی‌شود؟ اگر به هر دلیلی مسئولان می‌دانند چرا آب به دریاچه نمی‌رسد چرا اعلام نمی‌کنند؟ چرا اجازه می‌دهید وضعیت تشدید شود؟ اگر آب وارد دریاچه ارومیه می‌شود پس چرا دریاچه درحال خشک شدن است؟ ستاد احیای دریاچه ارومیه به هیچ‌کدام از وعده‌هایش عمل نکرد و مسئولان سابق ستاد گفتند بزرگ‌ترین مانع تحقق اهداف ستاد احیا، استانداران وقت آذربایجان غربی بودند. حالا فکر کنید استاندار وقت آذربایجان غربی شده است مسئول ستاد احیای دریاچه ارومیه، یعنی کسی که هیچ اعتقادی به اجرای آن اهداف ندارد. این خودش علت‌العلل است. وقتی کسی را روی ریاست مجموعه‌ای قرار می‌دهیم که خودش هیچ اعتقادی به آن مجموعه ندارد، معلوم است چنین بلایی سرمان می‌آید.»

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا