نام های پرطرفدار در ترکی

آنلی: عاقل و فهمیده 
آنیرلی: دختر فهمیده 
آلایلی:دختر همچو ماه سرخ طلایی 
تامیلا : دختر مهربون
سئلدا : شکوفه
ائلمیرا: (ال=ائل + میرا=مردن) : فدائی ، تقدیم به ایل، تقدیم به دنیا
پینار: چشمه
ساناز(سان+آز): بی همتا ،کم نظیر
پارلا: درخشنده 
آتلاز: اطلس ، حریر ، پارچه ای نرم و لطیف
ائلناز: محبوب ایل ، عشق مردم ، محبوب مردم 
ائلین: هم قبیله
ائلسا: همانند ایل
ائلسانا: همانند ایل
ائل سئون: دوستدار قبیله
ائلچین:  لایق قبیله. باغ. آلتی برای درو کردن. مأمور دولتی. نماینده. خاندان
ائلجان: جان و دل قبیله
ائلتان:  سپیده صبح قبیله
تومروس(تومریس): حیات بخش. جنگنده. روحیه دهنده. دلاور. قهرمان. برکت آور. نوک آهن. نام قدیمی‌ شهر تبریز. نام ملکه قدیم آذربایجان
بالقیز: شیرین چون عسل. محبوب. روشنی یا درخششی که در شب صاف در افق دیده شود
الیانا: نیکی و هدیه؛  مأنوس؛ دوست داشتن ایل، دوست مشوق ایل
نازیلا: با ناز و کرشمه، با ناز
ائلیار: کمک کننده به ایل
سئلای: ماهای بهار
سولما: پژمرده نشو
سایمان: خان بزرگ 
شایلین: بی همتا
آنیل: معروف، نامدار، به خاطر آورده شدن
شَن آی: ماه شادی بخش ،ماه خوشایند
شَنال: خوشحال ومسرور ،راضی وخوشنود ،شاد،دلخوش
شَن ناز: دختر نازوشاد
آی پارا: تیکه ماه
سنم: محبوب ، زیب

بوْیسال:  راست قامت
بوْیسان:   مهیب. گردنکش
بوْیشان:   قد بلند
چنگیز:   دریا. دوست. پشتیبان. فرستاده آسمان
آرتیلان:   زیاد شونده
آرتین:   معصوم. سرشار. بلور
آرمین:   آرام. ملایم. نرم
آیما:   به خود آمدن ،بیدار شدن
آیتیم:   ترانه. جمله
ائلمان: سمبل ونشانۀ ایل
ائلشَن: مسرور وشاد شونده به همراه طایفه وایل ،مایۀ شادی وسعادت خلق،خوشحال وشاد کننده
ایلیش:   تماس. برخورد. نزدیک. فضول. مونس
ایلیشان:   نشان. هدف
ساریمان:  زرد فام
سالمان:   واریزه. خرد و ریز. سربهوا. آهنگر
سالین:   جَست. ادا. آزاد. آویخته. تشک. انبار. خزانه
سالینا:   به سلامتی. به نیکی
سامارا:   نامه. مکتوب
ساناتا:  مفتون. شیفته
ساوالان:  جذب کننده صدا. وحی گیر. گیرنده هدیه. باجگیر. کوه نوک تیز. نام بلندترین کوه آذربایجان
سایرام:   کم عمق. کم مایه. جلوه گر. گِل.
سایران:   تفریح. سخنور
سایقین:  محترم. گرامی
سایلار:  اعداد
سایلام:  لوله. گلوله پشم. کلاف پشم. انتخاب
سایلان:  گرامی. پرتگاه
سایما:  شمارش. ارزش گذاری. دوختها و زینتهای روی لباس
سایمان:  شمارنده. محاسب. حسابدار. دلاور گرامی. ادوات. سلاح و یراق
سویلا:   روح حامی انسان در دین باستانی ترکان
سیلار:   زردآلوی وحشی.
سیلای:   کم اشتهاء.
قایماز :   جسور.
میشیل:   حالت کسی که در کمال راحتی خوابیده باشد. صدای نفس کشیدن آرام.
هایلار:   خواننده.
یانیل:   وصف. راز. ملکه. گناه.
آردا: یادگار
ائمیل: ساکت ، آرام، بی آزر
بهادر: دلیر . شجاع
توغرول(طغرل): پرنده شکاری از خانواده باز
آیقین:  حیران.شیدا.عاشق
آیماز:  بی رنج و غصه

عالیمقام
ماوی   آبی آسمانی. نیلگون. آبی.
نازلی: پرنازوعشوه ،ب اادا و اطوار
کؤنول: قلب ،دل ،احساسات قلبی ،میل واشتیاق ،آرزو ،هوس
آچالیا: نام گلی است
آدیگول: آنکه نامش همچو گل است
آدینا: نام کوهی معروف که شهر زنوز از بلاد آذربایجان را در برگرفته است
آرسیتا: نام منطقه ای ازسرزمین ماننا درغرب همدان فعلی
آسانا: دختر زیبا
آلنار: انارسرخ
آیپارا: ماه نو،هلال ماه
آیتار: بشارت دهنده
آیتک: مانند ماه
آی سین: مثل ماه هستی،همانند ماهی،زیبا هستی
آیشن:  مثل ماه صاف ودوست داشتنی
آی قاش: دارای ابروانی همچون هلال ماه 
آیشین: اشعه ،شعاع نور،پرتو،شفق
اٶزگونَش: نظیرخورشید
باخیش: نگاه
باریش: صلح،آتش بس،آشتی
تئللی: دختری با گیسوی بلندوزیبا ،دارای زلفهای زیباومُزیِّن
تئلمان: ظریف مثل مو
تئلناز: دختری با گیسوی ناز وقشنگ
سوسن:دراصل «شوسانّا» است گیاهی از تیره زنبق دارای برگهای زیباو خوشبو
تایسیز: بی همتا
سئل شن: سیل شادی
سئلناز: دسیل ناز وعشوه ،دنیایی از قشنگی
سئوگیم: بیان واژه «سئوگی»اززبان اول شخص مفرد
سئوگی: احساس علاقه ودوستی
سئوناز: نازدوست ،عشق ناز
سئویل: دوست داشتنی ،لایق ، محبوب ، شایستۀ دوست داشته شدن
سئوینج: حس شعف وشادی ،فرح
ساچلی: گیسوی بلند
سارای: ماه زرد و روشن،نام یکی ازآبادیها درجزیرۀ شاهی دریاچۀ ارومیه 
سارین: ترانه

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا