پروژه«اعتمادسازی»اصلاحطلبان برای بازگشت کامل به نظام
اصلاحطلبان در پس اتفاقات پس از انتخابات 88 با موجی از اتهامات از سوی رقبای اصولگرا مواجه بودند که از خط قرمزهای نظام عبور کردهاند، در هفت سال گذشته از آن وقایع، همچنان در تلاشند تا بتوانند اعتماد نظام را جلب کرده و پروژه بازگشت به حاکمیت را تکمیل کنند و نشانههای این تلاش در پنج سال گذشته قابل شناسایی است.
هرچند از جزئیات تلاشهای پشت پرده برای این اعتمادسازی اطلاع دقیقی در دست نیست و نمی توان برآوردی از پاسخ نظام به این تلاشها داشت، اما دستکم همین که در حال حاضر اصلاحطلبان فراکسیونی قدرتمند در مجلس دارند و برخی چهرههای نزدیک به آنها در کابینه حسن روحانی هستند، خود نشانه ای از موفقیت نسبی این تلاشهاست، اگرچه برخی هم هستند که نگاهی حداکثری به مطالبات اصلاحطلبان دارند.
پروژه اعتمادسازی چه زمانی آغاز شد؟
براساس اظهارات برخی چهرههای اصلاحطلب، میتوان اولین نشانه ملموس در پروژه اعتمادسازی و گفتگو میان اصلاحطلبان و نظام که محمدرضا عارف رئیس شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان به تازگی گفته مشغول ادامه دادن آن است، را در پنج سال قبل یافت. درست زمانی که ستاره اقبال محمود احمدی نژاد در میان اصولگرایان در حال غروب بود. همان زمان که در اوج فضای تحریم انتخابات، رئیس دولت اصلاحات در انتخابات مجلس نهم شرکت کرد تا نشان دهد موافق قهر با صندوقهای رأی نیست.
تلاش نمادین او، یک سال بعد از سوی برخی اعضای دولتش پی گرفته شد. درست یک سال مانده تا انتخابات ریاست جمهوری 92، همان زمانی که اصلاحطلبان به دنبال گرفتن مجوز برای حضور در رقابتهای انتخاباتی بودند. در سال 91، سه چهره اصلاحطلب به دیدار رهبر انقلاب رفتند و با ایشان به گفتگو نشستند. آن سه مرد اصلاحطلب که در این دیدار حاضر بودند، چند هفته بعد به صف حامیان حسن روحانی پیوستند و دو نفر از آن سه، عضو کابینه یازدهم شدند. مجید انصاری، عبدالواحد موسوی لاری و اسحاق جهانگیری، سه اصلاحطلبی بودند که در این دیدار که میشود آن را جدیترین گام برای گفتگوی اصلاحطلبان و نظام به شمار آورد، حضور داشتند.
گرچه از جزئیات این دیدار اطلاعی در دست نیست، اما پس از گذشت مدتی از این دیدار، جهانگیری در برنامه شناسنامه، به بیان خاطراتی از دیدار پرداخت و در مورد مهمترین توصیه رهبری به اصلاحطلبان گفت: «من تا الان هیچ جملهای از این دیدار را مطرح نکردهام. ایشان راجع به مطالبی که ما عنوان کردیم، نظراتی داشتند. تاکید ویژهای که ایشان داشتند این بود که کسانی که جمهوری اسلامی را قبول ندارند را از خودتان دور کنید.»
کمک اصولگرایان میانهرو برای بازگشت اصلاحطلبان به حاکمیت
آیا اصلاحطلبان به این توصیه عمل کردند؟ اتفاقات سال بعد نشان داد که پاسخ به این سوال مثبت است. اصلاحطلبان در سال 92 برخلاف توصیه گروههای معاند و برخی اصلاحطلبان رادیکال، نه فقط انتخابات را تحریم نکردند بلکه نامزدی را برای رقابت انتخاباتی معرفی کردند. نامزدی که در فرجام به سود یک اصولگرای میانهرو کنار کشید و باعث شد تا حسن روحانی رئیس جمهور شود. رئیس جمهوری که در گام بعد، بخشی از کابینه خود را به اصلاحطلبان اختصاص داد و معاون اولش، یکی از همان سه اصلاحطلبی شد که مدتی پیش از انتخابات، به دیدار رهبر انقلاب رفته بودند.
اصلاحطلبان در دولت روحانی، همچنان به تلاش های سیاسی در راستای پروژه اعتمادسازی ادامه دادند. با وجود اینکه یکی از وعدههای حسن روحانی در انتخابات 92 رفع حصر نامزدهای معترض انتخابات 88 بود، اما اصلاحطلبان دستکم در سطح رسانهها چندان فشاری به رئیس جمهور برای پیگیری این وعده وارد نکرده و حتی از رایزنیهای نهان برای تحقق آن بیش از فشار علنی حمایت کردند. توقیف برخی مطبوعات و بازداشت تعدادی از چهرههای منسوب به جریان اصلاحات، هیچ یک باعث نشد تا اصلاحطلبان به موضعگیریهای تند و تیزی که پیش از این تجربهاش کرده بودند، روی آورند.
در این میان اوج تلاشها برای نزدیکی اصلاحطلبان به نظام، انتخابات مجلس دهم بود. انتخاباتی که اصلاحطلبان هم دغدغه مشارکت در آن را داشتند و هم نگران تایید صلاحیت نامزدهای خود بودند. اصلاحطلبان هرچند با همه توان خود در این انتخابات شرکت کردند اما وقتی که با ردصلاحیت چهرههای اصلی شان روبرو شدند و حتی پیش از آن، برخلاف سنت سالهای قبل، به جای اعتراض – مانند انتخابات مجلس هفتم – و یا قهر با صندوقهای انتخاباتی – مانند انتخابات مجلس چهارم – راه به تعامل و گفتگو گشوده و تلاش کردند با رایزنی، گره از مشکل باز کنند. گفتگویی که جلوهای دیگر از پروژه اعتماد سازی بود.
در همان ایام، محمدرضا تابش نماینده اصلاحطلب مردم اردکان در مجلس نهم، در گفتوگویی خبر داد: «برخی روحانیون شورای هماهنگی جبهه اصلاحات با چند تن از فقهای شورای نگهبان ملاقات داشتهاند.» وی گفت که این ملاقاتها در شهرهای قم و تهران انجام شده است. خبری که رسول منتجب نیا نیز آن را تایید کرد. همچنین آیت الله سید حسین موسوی تبریزی دبیرکل مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم در همان مقطع پا را فراتر از رایزنی با شورای نگهبان گذاشت و گفت: «به اعتقاد ما رایزنی حق اصلاحطلبان است. البته حق هر جریانی است. اصلاحطلبان میتوانند با مسوولان کشور در راستای مواضع خود رایزنی کنند حتی با رهبر انقلاب هم میتوانند صحبت کنند و اگر شبههای است آن را برطرف کنند.» این سطح از رایزنی که نشان از باور اصلاحطلبان به لزوم سطح بالاتری از گفتگو با نظام داشت، از سوی قدرتالله علیخانی نیز مورد تاکید قرار گرفت، آنجا که وی در ارتباط با ردصلاحیتهای مجلس دهم توصیه کرد: اصلاحطلبان باید با رهبری رایزنی کنند نه شورای نگهبان.
«امید» به فرجام اعتمادسازی
این رایزنیها البته نتیجه داد و برخی چهرههای ردصلاحیت شده اصلاحطلب توانستند برای انتخابات مجلس از فیلتر شورای نگهبان بگذرند. با این وجود گام بعدی اصلاحطلبان برای اعتمادسازی وقتی برداشته شد که اصلاحطلبان با ائتلافی تقریبا سراسری با طیفی از اصولگرایان میانه رو، عملا ثابت کردند که حاضرند برای اثبات حرکت در چارچوب نظام، با رقبای سنتی خود نیز متحد شوند. به این ترتیب، اگر در سال 92، این حسن روحانی بود که مصداق اعتمادسازی اصلاحطلبان با نظام قلمداد می شد، در سال 94 لاریجانی حلقه وصل اصلاحطلبان با نظام به شمار میآمد. اصولگرایی که عملا اصلاحطلبان به او نزدیک شدند تا بتوانند با کمک چهرههای نزدیک به وی، فهرست انتخاباتی خود را نزدیک کرده و منتقدان تندرو دولت را در این انتخابات شکست دهند.
اصلاحطلبان هرچند کمی بعدتر و در جریان رقابت بر سر کرسی ریاست مجلس دهم نشان دادند که می خواهند فاصله خود را با متحدان اصولگرا حفظ کنند اما در برخی دیگر از تصمیم گیریها مانند رأی به عباسعلی کدخدایی برای عضویت در شورای نگهبان، انعطاف خود را در برابر خواست اصولگرایان به نمایش گذاشتند.
حالا وقتی محمدرضا عارف به عنوان رئیس فراکسیون امید، یعنی همان فراکسیونی که تجلی امید اصلاحطلبان برای اعتمادسازی با نظام است، در پاسخ به پرسشی درباره اولویتهای خود میگوید: «طرح اعتمادسازي و گفتوگو ميان اصلاحطلبان و نظام را ادامه ميدهم»، می توان فهمید که مراد او از این طرح، چیست و سابقه آن به چه زمانی بازمیگردد. او در همین گفتگو که با یک روزنامه اصلاحطلب انجام شده، گفته است که اصلاحطلبان آماده گفتگو با اصولگرایان نیز هستند. گفتگویی که نامه نگاریهای مرحوم حبیب الله عسگرداولادی با محمدرضا خاتمی، دبیران کل موتلفه و مشارکت را به ذهن متبادر می کند.
اما اینکه این گفتگوها تا چه اندازه به اصلاحطلبان برای تحقق مطالبات حداکثری شان یاری خواهد رساند، پرسشی است که برای پاسخ به آن باید کمی بیشتر صبر کرد و تحولات آینده را به تماشا نشست.