من را خیلی تحویل گرفتند/ هیاهوی زیاد برای هیچ، مشکل تئاتر تبریز
پایگاه خبری ارک خبر-تبریز:
من را خیلی تحویل گرفتند/ هیاهوی زیاد برای هیچ، مشکل تئاتر تبریز
ارک خبربه نقل از مهر،جمال ساقینژاد از جمله بازیگران تئاتر تبریز است که بیشک هم نامش و هم چهرهاش برای دوستداران این عرصه و نیز فعالان آن، آشناست. او از سال ۷۸ فعالیتش را به عنوان بازیگر در تئاتر تبریز آغاز کرده و با همان عنوان ادامه داده است که نتیجه زحمات چندینسالهاش، موفقیتهایی در سطح کشوری و بینالمللی شده.
ساقینژاد در ۶۵ اثر به عنوان بازیگر حضور داشته است. در ۵ فستیوال جشنواره فیلم فجر نیز حضور داشته و در جشنوارههای استانی و کشوری بسیاری جوایزی را از آن خود کرده است. در ۷ فستیوال تئاتر در ترکیه حضور داشته و نیز اخیرا در یک اجرای عمومی در آذربایجان به ایفای نقش پرداخته است.
اکنون ساقینژاد به عنوان اولین بازیگر دعوتشده به پروژه هنری برونمرزی از تبریز قرار است در نمایشی در جمهوری آذربایجان ایفای نفش کند که این موفقیت در نوع خود، گامی بسیار مثبت به شمار میآید. به بهانه این اتفاق مبارک با او گفتگویی پیرامون تئاتر داشتیم که در ادامه میخوانید.
*از ماجرای دعوتشدنتان به جمهوری آذربایجان کمی توضیح دهید.
در نوروز امسال وقتی نمایش «بختور» را که کار مشترکی بین تئاتر تبریز و آذربایجان بود در باکو به مدت ۱۰ روز به روی صحنه میبردیم، «علی قسمت لالایف»، مدیر هنرهای نمایشی موزیکال جمهوری آذربایجان که اجرا را دیده بود از من دعوت کرد تا در یکپروژه دیگر با آنها همکاری داشته باشم.
نمایش با عنوان «۹۹۹ گجه» برداشتی از قصههای هزار و یک شب شهرزاد است که من در آن نقش شاه را خواهم داشت. نمایشنامه را خواندم، هماهنگیهای لازم انجام شد و هفته پیش آنجا مشغول تمرین بودم.
قرار است دهم شهریورماه نمایش در باکو به روی صحنه برود. همبازیهایم بازیگران خوب و برجسته آذربایجان هستند و نیز استقبالی که از من در آنجا به عمل آمد، استقبالی کمنظیر بود. اکثر سایتهای خبری و هنری آنجا این موضوع را که یک بازیگر ایرانی و تبریزی قرار است در نمایششان ایفای نقش کند را نوشته بودند، حتی برخی از روزنامههای سراسری جمهوری آذربایجان این موضوع را به عنوان تیتر اول خود مطرح کرده بودند که خوشحالکننده است.
*از مقایسه تئاتر ایران یا تبریز با جمهوری آذربایجان چه نکاتی به دست میآورید؟
میتوانم بگویم برخلاف فکرهایی که میشود، آزادی اینجا بیشتر است. شاید از نظر شرعی نه ولی از لحاظ هنری و ریزهکاریها فضای آنجا خیلی بسته است. از بعد سواد و مدرنیته نیز ایران پیشی گرفته است ولی درباره امکانات و بها دادن به هنرمند باید اذعان آنها از ایران جلوتر هستند. آنجا دولت کاملا از تئاتر حمایت میکند و بازیگران هرچند کم ولی حقوق ثابت میگیرند. اینجا تئاتر شخصی است و تنها با عواید فروش بلیط پابرجاست که در صورت عدم موفقیت یک نمایش در فروش بلیط، چهبسا هنرمندان امیدشان را از دست دادهاند.
*غیر از ایران چه کشوری را برای ادامه فعالیتهای هنریتان انتخاب میکنید؟
هیچکشور خارجی را برای ادامه فعالیتهای هنری و زندگی ترجیح نمیدهم؛ من حتی تهران را هم به تبریز ترجیح نمیدهم. اینجا توی شهر خودم دوستان هنرمندی دارم و هدفم این است که برای شهر خودم خدمت کنم همانطور که در این سالها کردهام. معتقدم انسان باید به زادگاهش خدمت کند و تفاوتی ندارد که در زمینه هنر باشد یا علمی و سیاسی.
*کمبود امکانات چه موانعی را پیش روی هنرمندان تبریز قرار داده است؟ و غیر از آن فکر میکنید مهمترین چالشها و مشکلاتی که هنرمندان تئاتر تبریز با آن مواجه هستند چیست؟
اتفاقا من فکر میکنم کمبود امکانات باعث شده فکر و استعداد هنرمندان تبریز پرورش یابد. امکانات زیاد باعث تنبل به بارآمدن افراد میشود و از خلاقیت تهی میکند. من خودم به چشم خودم دیدم که در جاهایی مثل ترکیه و آذربایجان، هنرمندانشان از پس مشکلات خیلی ساده برنمیآیند.
اما باید بگویم عمدهترین مشکل تئاتر ما کمبود تجهیزات و استعداد نیست، بلکه هیایوی بسیار برای هیچ است. یعنی در واقع هیچچیز خاصی وجود ندارد ولی از صبح تا شب در مکانهای سربسته باهم میجنگیم و پشت هم غیبت میکنیم و در کل روی حواشی متمرکز شدهایم که باعث میشود نتوانیم کار کنیم. انگار هیچکس هیچکس را قبول ندارد و به صورت خصومتآمیزی نقد میکنند.
*اگر ممکن است کمی واژه حاشیه را در معنای تئاتری و تبریزی آن معنا کنید.
برای مثال بین خود هنرمندان واژهای به نام مافیا مصطلح شده که به هیچ عنوان درست نیست. یعنی در جایی که هیچ ثروت، شهرت یا مقام خاصی نباشد، چگونه یک نفر یا یک گروه میتوانند مافیا باشند؟ وقتی تئاتر ما هیچ عایدی ندارد، پس مافیا هم نمیتواند وجود داشته باشد. شاید ۱۵ سال قبل که فضا بستهتر بود و افراد مشخصی میتوانستند کار کنند میتوانست چنین برداشتی کرد ولی اکنون که هر جوانی با دیدن یک نمایش، نمایشنامهای در دست میگیرد و به اتفاق چند دختر و پسر بیکار دیگر در کافههای مینشینند و درباره پروژه جدیدشان صحبت میکنند، دیگر محدودیتهای قدیم وجود ندارد. حتی اگر بگوییم مافیا در جشنواره تئاتر استانی باشد، باز ارزشی ندارد. چون جایزه ۳۰۰ هزار تومانی جشنواره تئاتر استانی حتی به اندازه خرید یک کفش درست و حسابی هم نیست!
*اخیرا فیلم سینمایی «ائو» از تبریز اثر اصفر یوسفینژاد و با بازی درخشان رامین ریاضی از بازیگران و کارگردانان خوب تئاتر تبریز موفقیتهای چشمگیری به دست آورد. اینقبیل اتفاقات خوب در تئاتر تبریز چهقدر اتفاق میافتاد؟
من به جرات میتوانم بگویم که که هنرمندان تبریز بیشتر از هنرمندان سایر شهرستانها در جشنواره تئاتر فجر حضور یافته و جایزه گرفتهاند. کارگردانانی مثل آقای صدیقجمالی، رامین راستی یا رامین ریاضی در جشنواره فجر حضور یافتهاند و همچنین بازیگرانی چون ساناز نظری که اکنون در ترکیه زندگی میکند و بیتا آزاده که در تهران فعالیت هنریاش را ادامه میدهد حتی در فجر جایزههایی نیز برای اولینبار کسب کردهاند. چنین اتفاقات را باید مسئولان شهر بها دهند درحالی که چنین نیست و ما خودمان اخبار همدیگر را میگوییم و دنبال میکنیم.
خانم محدثه حیرت نیز که از بازیگران تئاتر تبریز هستند در «ائو» به شکل موفقی ایفای نفش کردند که امیدواریم راهشان را همچنان با تواضع و بدون غرور ادامه دهند و انتظار میرود یکی از بهترین بازیگران تئاتر تبریز در آینده باشند.
*در پایان جمعبندی شما را میشنویم.
تعامل در زمینه هنر با مملکتهای دیگر اتفاق بسیار خوبی است. شاید منفعت مالی نداشته باشد ولی سرشار است از سودهای معنوی برای هر دو طرف. اینکه هنرمندان از دید هنری سایر هنرمندان آگاه میشوند، رشد فرهنگی اتفاق میافتد و اینکه درباره صادق یا کاذب بودن رویاهایمان درباره هنر سرزمینهای دیگر به نتیجه میرسیم، همه از جمله امتیازات تعامل هنری با سایر کشورهاست.
در ترکیه و جمهوری آذربایجان درباره ایران تبلیغات منفی زیادی شده و همیشه سعی کردهام حضور در بین آنان بهانهای باشد برای آگاهسازی درباره حقیقت. وضعیتی پیش آمده که حتی جرات نمیکنند به ایران بیایند ولی وقتی من کمی صحبت میکنم، نظرشان کاملا عوض میشود.
امیدواریم تعاملات فرهنگی ما از جمهوری آذربایجان و ترکیه عبور کرده و به کشورهای اروپایی برسد. چون من مطمئنم اینجا هنرمندانی داریم که خیلی قدرتمندتر از هنرمندان کشورهای اروپایی هستند ولی به دلیل بیبضاعتیها و دیدهنشدن حالا یا خانهنشین یا کافهنشین شدهاند.