بررسی معنی برخی لغات در فرهنگ سیاسی

دخالت

دخالت عملی است که به موجب آن دولتی به میل و ارادۀ خود و بدون هیچ مدرک و حق قانونی ، دولت مستقل دیگری را در امور مربوط به سیاست خارجی یا داخلی مجبور به متابعت از نظریۀ خود بنماید .

عناصر تشکیل دهندۀ دخالت:

 بنابر تعریف فوق، برای این که اقدامی را بتوان دخالت نامید وجود سه شرایط ذیل لازم است :

اولا- دخالت باید در امور دولت مستقل و دارای حاکمیت به عمل آید. بنابراین هرگاه اقدامی که به عمل آمده ، نتیجۀ رشتۀ اتحاد و اشتراک یا سلطۀ دخالت کننده در دولت طرف باشد آن را نمی توان دخالت نامید . مثلا در دول متحده تمامیت ارضی هر یک از دول جزء دولت متحده و مقررات حفظ قانون اساسی به حکومت دولت متحده محول است ؛ لهذا در مواردی که اراضی یا حقوق اساسی یکی از آن دول در معرض خطر واقع شود ، دخالت حکومت دولت متحده نه فقط حقی است برای آن دولت ، بلکه از تکالیف آن محسوب می شود .

هچنین در صورتی که به بی طرفی دولتی که از جانب سایر دول بی طرفی آن برقرار و تضمین شده تخطی و تعرض به عمل آید ، دول ضمانت کننده حق دارند و بلکه مکلف هستند که برای مصون داشتن دولت بی طرف از تجاوز ، دخالت نمایند .

ثانیا- دخالت باید فقط به میل و ارادۀ دولت دخالت کننده به عمل آید .

هر گاه اقدامی که از طرف دولتی ؛ بر حسب تقاضای دولت طرف یا با رضایت او باشد ، به عمل آید ، نمی توان آن را دخالت نامید و همچنین در صورتی که دخالت در نتیجۀ حقی به عمل آید که به موجب عهد نامه یا بر حسب عادات بین المللی به دخالت کننده تفویض گردیده است .

ثالثا- دخالت باید برای تحمیل میل و ارادۀ دخالت کننده به عمل آید .

هر گاه دولت دخالت کننده به اظهار نظر اکنفا نموده و طرف را در رد یا قبول پیشنهادهای خود آزاد گذارد ، دخالتی به عمل نیامده است .

دکمه بازگشت به بالا