بیمارستانی از جنس مهربانی
پایگاه خبری ارک خبر-اصفهان:
بیمارستانی از جنس مهربانی
به عادت هر روز از خانه بیرون آمدم، به خاطر شغلم چشمانم همیشه و به هر سو می دود به دنبال مشکلی که قلمم بتواند راه درمان آن را هموار کند یا اتفاق خوبی که باید آنرا به گوش همه برسانم. تصمیم گرفتم زودتر برای ناهار به منزل برگردم که رسیده و نرسیده ….(یکی از اعضای خانواده)ام گفت دوستم زنگ زده, یادم افتاد قرار بوده به عیادت پدر دوستم در بیمارستان غرضی بروم. برای اینکه در ساعت ملاقات به بیمارستان برسم علیرغم همه خستگی و بی حوصلگی با اشتیاق عیادت یک بیمار از خانه خارج شدم. در بیمارستان بخش جراحی مردان را جویا شدم و در ورودی بخش دوستم را که با خوشحالی تمام به استقبالم آمده بود به گرمی در آغوش گرفتم, با دسته گلی زیبا بر بالین پدرش حاضر شدم و پس از احوالپرسی و خوش وبش مرسوم, بوی تند سیگار آن هم در بیمارستان مشامم را آزرد.
با تعجب گفتم: ملاقات کنندها اصلأ مراعات بیماران رو نمی کنند بعضی چقدر بی ملاحظه اند.
دوستم که انگار منتظر جرقه ای بود مثل نارنجکی که ضامن اش را بکشند از کوره در رفت و لب به گلایه و شکایت گشود: نه خیر ملاقات کننده کجا بود کار یک بیمار بستری در اتاقهای مجاور اشدمو از روزی که آمده ایم آسایش و آرامش را از همه گرفته است. و بوی سیگارش همه بخش را شبیه هر جایی غیر از بیمارستان کرده است.
با تعجب پرسیدم مگر کسی اینجا با اینگونه رفتارها برخورد نمی کنه
با عصبانیت مضاعف گفت: ظاهرأ بیماری است که از تیرماه اینجا بستری و کسی هم سراغش نمیآید
با تعجب پرسیدم: اواسط تیرماه!!! پس چرا مرخص نشده؟ مگر کسی را ندارد؟
دوستم شانه های خود را بالا انداخت که از مطلع نبودن او از ماجرا حکایت می کرد.با کنجکاوی خاصی که ناشی از شغلم است به دنبال پاسخگویی به سؤالات ذهن پرسشگرم رفتم. دواتاق آن طرف تر بیماری میان سال با صورتی استخوانی و بدنی نحیف روی تخت در میان ملحفه های زرد رنگ آرمیده بود، به آرامی صدایش کردم چشمانش را با بی میلی باز و رو به من کرد. سعی کردم جویای احوالش شوم, انگار منتظر بود کسی به عیادتش بیاید، با علاقمندی ارتباط برقرار کرد و من شرح حالش را جویاشدم نامش م. غ و فرزند کوهرنگ ، بزرگ شده سرزمین خونگرم جنوب که از ۷ سال قبل، بعد از یک بحران خانوادگی و متارکه با همسرش به اصفهان نقل مکان کرده است. علیرغم تخصص و سابقه درتعمیرات و تأسیسات سرمایشی و گرمایشی نتوانسته اشتغال و درآمد مستمر داشته باشد و به بدلیل مشکلات معیشتی ساکن کوی و برزن اصفهان شده و در دام اعتیاد گرفتار آمده است. با پناه بردن به یکی از گرمخانه های اصفهان و مورد ضرب وشتم قرار گرفتن در آن محل, توسط اورژانس در تاریخ ۹۷/۴/۱۴ به بیمارستان غرضی منتقل شده است. پس از طی مراحل درمانی و انجام عمل جراحی بر روی پای وی و مرخص شدن در تاریخ ۹۷/۵/۹ بدلیل عدم تمکن مالی و حمایت نشدن از سوی بستگان نتوانسته هزینه بیمارستان را پرداخت و مرخص شود. از سوی دیگر مسئولین گرمخانه و سایر نهادها و ادارات ذیربط, تقبل مسئولیت نکرده اند.
م. غ اینطور ادامه داد که در طی مدت بستری با کمک خیراندش بیمارستان توانسته از دام اعتیاد خود را برهاند.
از علت آسیب و شکستگی پایش پرس وجو کردم؟ گفته هایش بیشتر مرا یاد فیلم ها و سریال های اواسط دهه ۶۰ انداخت، با بغضددر گلو گفت: غذاهای اهدایی مردم به گرمخانه توسط کارکنان مرکز، داخل پاکت فریزر و پس از چندین روز که از نگهداری آنها در یخچال می گذشت و بوی تعفن آن مشام هر آدمی را میآزارد در اختیار ما قرار میگرفت پس از چندین بار اعتراض اتفاقاتی افتاد که منجر به شکستن لگن پای من شد و پس از چندین روز با درخواست و خواهش من از آنها با اورژانس تماس گرفتند و اورژانس هم من را به بیمارستان غرضی منتقل کردند.
بشدت تحت تأثیر صحبتهای م.غ در ذهنم به جا رفتم و موضوع را در ذهنم تداعی کردم.
چگونه ممکن است چنین اتفاقی در همین نزدیکی ها افتاده باشد و….
بشدت در افکار خودم غرق بودم که با صدای م.غ از اعماق اندیشه سر بیرون آوردم, گفت: اگر حداقل شرایط برایش فراهم شود با توجه به تجربه و سابقهای که در حوزه فنی دارد میتواند به آدمی مفید برای خودش و جامعه بدل شود حتی حاضر است به گرمخانه بازگردد چرا که معتقد است مدیر آن مرکز فردی خیرخواه است اما اتفاقاتی که آنجا برایش افتاده ناخوشایند است.
پس از دلجویی و آرزوی سلامتی با او خداحافظی کردم. درگیری ذهن من این بود که چگونه این شخص ناخواسته از یک طلاق به گرمخانه رسیده و اینگونه آسیب دیده و بدنبال آن در کلان به جامعه و در سطح خرد به بیمارستان غرضی آسیب رسانده است.
هزینه پرونده اش را جویا شدم که بالغ بر ده میلیون تومان شده بود که متأسفانه نهادهای حمایتی مربوطه اقدامی برای پرداخت آن به بیمارستان نکرده اند آن هم بیمارستانی که با منابع بیمه شدگان زحمتکش جامعه کارگری اداره میشود.
کاش مسئولینی که بر مسند نهادهای مختلف تکیه زده اند در راستای مسئولیت اجتماعی خود اقدامی انجام میدادند.
اگر بیمارستان در راستای مسئولیت قانونی و اجتماعی خود کوتاهی کرده بود و این فرد را پس از مرخص شدن به بیرون بیمارستان هدایت کرده بود تمام رسانهها از مجازی, مکتوب و حتی خود من یک تنه علیه این اقدام تملم قامت قیام نمیکردیم؟ و چه بسا موضوع به رسانههای فرامرزی کشانده میشد!
اما اکنون کسی پاسخگوی هزینههای این بیمارستان نیست!
اتاق تک تخته ای که حدود ۴۰ روز است در اختیار این بیمار قرار دارد و در این مدت میتوانست حداقل ۱۵ تا ۲۰ بیمار را پذیرا باشد.
این سئوال همچون ناقوسی در ذهنم با بانگ رسا بصدا در میآید: به راستی نقش نهادهای حمایتی مانند بهزیستی, شهرداری و… در این میان چیست؟
پایگاه خبری ارک خبر آمادگی خود را در رابطه با جوابیه مربوطه از سوی نهادهای حمایتی اعلام می دارد.
الهام ندیمی