طبیعت‌گرائی یا ناتورالیسم

طبیعت‌گرائی یا ناتورالیسم معمولاً دراشاره به این باور فلسفی بکار می‌رود که تنها قوانین ونیروهای طبیعت(نه قوانین و نیروهای فرا طبیعی) درجهان فعالند وچیزی فراتر از جهان طبیعی نیست. پیروان این اندیشه رانچرالیست یا طبیعت‌گرامی گویند. اینان بر آنند که قوانین طبیعی است که بر ساختارورفتار عالم طبیعی حاکم است وکائنات مخلوق صرف همین قوانین است و آماج دانش کشف و انتشار بسامان قوانین طبیعی است. توجه داشته باشید که طبیعت‌گرا در عین حال به کسانی که درگیر پژوهش‌های علمی (یا آموزش) طبیعت وجهان طبیعی (بویژه رشته‌های جانوری و گیاهی) هستند گفته می‌شودتااز کسانیکه دارای مشرب فلسفی خاصی هستند متمایز گردند. دراین معنا طبیعت‌گرا و زیست‌بوم گرا مترادف یکدیگرمی‌شوند. فیلسوف پاول کورتز میگوید بهترین راه شرح طبیعت کارگیری اصول مادی، ازجمله جرم ودیگر خواص فیزیکی و شیمیائی پذیرفته شده جامعه علمی است. افزون براین، این معنا از طبیعت‌گرایی بر این است که روح، شبح وخدایان واقعیت نداشته طبیعت را هدفی نیست. معمولاً این معنای طبیعت‌گرایی را طبیعت‌گرایی متافیزیکی یا فلسفی می‌نامند. خدا باوران مخالف این اندیشه‌اند که هرچه هست طبیعت است و دیگر هیچ. به ایزد یا خدایانی که طبیعت را آفریده‌اند باور دارند. در یزدان‌شناسی اینان نیز جای دارند و آن‌ها را معلول علت‌های ثانوی می‌دانند. در سده بیستم دبلیو وی کواین و جورج سانتی انا همراه فیلسوفانی دیگر چنین استدلال می‌کردند که موفقیت طبیعت‌گرایی در علم بدین معناست که روش‌های علمی باید در فلسفه نیز کار گرفته شود. از این دیدگاه علم و فلسفه تشکیل یک پیوستار می‌دهند.ایده‌ها و فرضیات فلسفی طبیعت‌گرایی نخستین بار در آثار فلاسفه پیشا سقراطی اهل یونیه دیده شد. یکی از اینان تالس بودکه اورا پدر دانش شمرده‌اند زیرا نخستین کسی بودکه به توضیح رویدادهای طبیعی بدون توسل به علل مافوق طبیعی پرداخت. این فیلسوفان نخستین طرفدار اصول پژوهش تجربی بودندکه بشکلی چشمگیر پیش‌درآمدطبیعت‌گرایی بوده‌اند.تأکیدامروزی بر طبیعت‌گرایی روشمند ازآراء متفکران مدرسی قرون وسطی طی رنسانس قرن دوازدهم برمی‌خیزد.علاقه به مطالعه طبیعت گرانه طبیعت در قرن شانزدهم و هفدهم وقتی بالا گرفت که مسیحیان بیشتری توجه خود را معطوف آنچه علل ثانویه‌ای نامیده می‌شد که خداوند در تمشیت جهان کار می‌گرفت کردند.کاتولیک ایتالیایی، گالیله یکی از پیشتازان ترویج فلسفه نو بر این پای می‌فشرد که طبیعت هیچگاه از اصول قانونی که بر او تحمیل شده سر نمی‌تابد.

 

دکمه بازگشت به بالا