نبض فروش کتاب کجا میزند؟
خبرگزاری ارک – در حالی که چند سالی است حال و روز فروش کتاب در ایران خوب نیست اما در این میان برخی از کتابها فروش خوبی دارند؛ کتابهای زرد، کتابهایی که نام افراد مشهور (سلبریتیها) روی آنهاست و در برخی از موارد آثار ادبی نویسندگان مشهور جهان.
به گزارش خبرنگار کتاب ایسنا، به اعتبار شمارگان پایین کتاب، مدام از زبان اهل کتاب، قلم و فرهنگ و بعضا مسوولان شنیده میشود وضعیت فعلی فروش کتاب در کشور اصلا خوب نیست. همین امر سبب شده نوعی احساس سرخوردگی در بین نویسندگان، اهل فرهنگ و کتابفروشان به وجود بیاید و هر روز عمق بیشتری پیدا کند. اما با این وجود مشاهده میشود که مدام بر تعداد ناشران در بازار نشر ایران اضافه میشود؛ ناشرانی که کتابهایی با ویژگیهای مشترک منتشر میکنند. کتابهایی که انتشارشان برای مخاطبِ کمتر آشنا با حوزه کتاب تنها باعث گم شدن آثار باکیفیت در کتابفروشیهاست. کتابهایی که کارشان ایجاد سردرگمی مخاطب برای تصمیمگیری در انتخاب کتاب است و نتیجهاش مایوس کردن آنها از کتابخوانی پس از خرید کتاب.
در این بین بهنظر میرسد کتابهایی هستند که خوب میفروشند و فعلا فروش بازار کتاب در تسخیر کتابهایی است که عموما در حوزه روانشناسی قرار دارند و قریب به اتفاقشان ترجمههایی از مترجمانی ناشناس. کتابهایی که شیوه زندگی کردن، ازدواج کردن، رفتار کردن، ارتباط برقرار کردن، پولدار شدن و… را آموزش میدهند. گروهی دیگر ترجمه آثار ادبی معروف هستند که پیشتر از سوی مترجمان چیرهدست و خبره کشورمان به فارسی برگردانده شده و طی سالیان سال در فضای نشر و سطح رسانهها شناخته شدهاند و به اعتبار کیفیت کار و مشهور بودن نویسنده و تا حدی مترجمشان در این فضای رکود نشر همچنان فروش نسبتا قابل قبولی دارند.
اما حالا که فضای نشر نابسامان است، حالا که دیگر حوزه نشر و بخصوص ادبیات از رمق افتاده است، به طوری که غیر از خبر درگذشت نویسندگان و شاعران کم اتفاق میافتد خبری در حوزه نشر و ادبیات توجه عمومی جامعه را برانگیزد، حالا که دیگر بیشتر جایزههای ادبی تعطیل شدهاند، ناشرانی عموما تازهکار نیز ترجیح میدهند خود را به مخاطره نیندازند و به سراغ کشف یا پیدا کردن نویسنده و شاعر و داستاننویس مستعد نروند، بلکه صرفا برای تضمین فروش کتاب حداقل در این فضا معمولا به مترجمان جوان و البته ناشناس سفارش ترجمه آثار ادبی پیشتر ترجمهشده و حساب پسداده را میدهند؛ چون میدانند که این آثار به قدر کافی در جامعه شناختهشده هستند و به هر طریق فروش خود را دارند. این دسته از ناشران به خوبی به این فهم رسیدهاند که مخاطبِ بدون مطالعه و روزنامهنخوان جامعه تنها با دیدن نام کتاب و نویسنده و نوشتن برنده نوبل ادبیات و فلان جایزه و چاپ چندم بر روی جلد مجاب به خریدن کتاب میشود. چون اساسا برای خیلیها موضوع مترجم و ترجمه مناسب موضوعیت ندارد! شاید به همین خاطر است که به گفته برخی از مترجمان، هر روز بر تعداد ناشرانی که از آنها میخواهند آثار پیشتر ترجمهشده توسط مترجمان خوب فارسی را برایشان ترجمه کنند، افزوده میشود.
شاید در نگاه اول ترجمه دوباره این آثار که معمولا از سوی چند مترجم زبردست به فارسی برگردانده شده است، مشخص نباشد، اما با کمی تامل و دقیق شدن بر روی وضعیت نشر کشور و فروش این آثار، دلیل علاقه و ولع برای ترجمه یا به نوعی بازنویسی ترجمههای پیشین با نامهای ناشناس روشن شود؛ تضمین فروش به خاطر نام و پیشینه کتاب. در عین حال این موضوع هم وجود دارد که طبق ضوابط وزارت ارشاد هر ناشری برای تمدید پروانه نشر موظف است سالانه 10 عنوان کتاب منتشر کند که این موضوع نیز میتواند دلیلی بر انتشار این دسته از کتابها باشد. تمهید دیگر برخی از ناشران سفارش ترجمه به آدمهای مشهور، یا همان سلبریتیهاست. حال این اتفاق گاهی ممکن است با یک مجری مطرح رخ دهد و گاهی با بازیگران تلویزیون و سینما؛ اتفاقی که متاسفانه در بین برخی از ناشران حرفهای و باسابقه هم رسوخ کرده است. نمونه آن هم انتشار مجموعه شعری از یک بازیگر از سوی یکی از ناشران معتبر شعر است که انتقادهایی به همراه داشته است. اتفاق حضور بازیگران تلویزیون و سینما در حوزه ترجمه و نشر تا آنجایی است که این افراد که عموما در همان رشته بازیگری جزو بازیگران موفق هم نیستند وارد گود بدون زورخانه ادبیات و شعر شدهاند و حتی در برخی از جوایز ادبی به عنوان داور نیز فعالیت میکنند. جالب اینجاست که برخی از استادان داستاننویسی نیز با اینگونه افراد در یک گروه داوری قرار میگیرند. در اینجا هم این سوال مطرح است که آیا در جشنوارههای فیلم از یک نویسنده و داستاننویس برای داوری دعوت میشود که در حوزه داستان و ادبیات به این راحتی یک بازیگر نه چندان فعال میتواند حضور پیدا کند؟ البته همگان اهمیت و تا حدی لزوم ارتباط بین رشتهای را میدانیم اما مطمئنا این ارتباط باید از طریق آدمهای درجه یک هر حوزهای رخ بدهد نه آدمهایی که در رشته خود چندان موفق نیستند و با حضور در جمعهایی که ارتباطی با هنر دارند برای خود نام و رزومهای دست و پا میکنند. در اینباره حتی مشاهده شده که برخی از ناشران به سراغ برخی از بازیگران تلویزیون سینما میروند و از آنها میخواهند تا هر چیزی اعم از خاطره و داستان و .. دارند به آنها بدهند تا چاپ کنند.
بدون شک همه این موضوعاتی که گفته شد، نشان از یک بیماری عمیق در صنعت نشر کشور است؛ بیماریای که مطمئنا یکشبه بهوجود نیامده و بالطبع یکشبه هم از بین نخواهد رفت، بیماریای که حاصل ساختارهای غلط نشر در کشور است و سالهاست با همین روند رو به پیشرفت است؛ ساختاری که در آن اصناف فعال در حوزه نشر قدرت و صلابت لازم برای قانونگذاری و تدوین و نظارت بر ضوابط را ندارد. صنف مترجم، نویسنده و مولف جایگاهی ندارد؛ وضعیتی که میتواند دلایل مختلفی داشته باشد و شاید حاصل نوعی بیتدبیری مسوولان فرهنگی طی یک دوره نسبتا طولانی در حوزههای فرهنگی از جمله نشر باشد.
منبع: ایسنا