ناتوان – خورشید بانو، شاعر

ناتوان – خورشید بانو، شاعر

 

23670_aory5tnd

خورشيد بانو ناتوان يكي از پر قدرت ترين شاعره هاي قرن نوزدهم آذربايجان است كه اثرات بزرگ و سترگ در پيشرفت و پيشبرد شعر و ادب آذربايجان داشته و اين گوهر رخشان و خاتون عالي مقام تمام همت عاليه خود را مصروف تعالي ادبيات و آبادي آذربايجان نموده بود.

خورشيد بانو تقريباً بيست سال رهبري انجمن ادبي «مجلس انس» را به عهده داشت و اكثر شعرهايش بلافاصله بعد از سروده شدن از طرف ده ها شاعر بزرگ و سرشناس در مقياس بي قياس مورد استقبال قرارگرفته و انواع و اقسام نظيره ها و تضمين ها برشعرهايش سروده مي شد و قاطعانه مي شود گفت كه اگر اين نظيره ها و تضمين ها روزي گردآوري گردد به نوبه خود ديوان كاملي را تشكيل مي دهند.

پدر خورشید خانم «مهمد قلی خان» حاکم قره باغ بود و مادرش «بدری جهان بیگم گنجه خانی» نوه جواد خان بود خورشید بانو در سال 1832 میلادی در 15 اگوست در شهر شاعر پرور «شوشا» به دنیا امد در میان مردم «خان قیزی» نامیده میشد خورشید بانو در سن 13 سالگی پدر خود را از دست داد و مدت کمی بعد به خاطر مسائلی مجبور شد با «خاسای خان» ( نوه چنگیز خان که یکی از اشخاص با نفوز دولت روس بود) ازدواج کند که در نتیجه این ازدواج صاحب دو فرزند یک پسر (مهدی قلی خان وفا) و یک دختر (خان بیکه) شد در سال 18660 خاسای خان خود کشی کرد که بعد از مرگ او خورشید بانو بخاطر دور ماندن از بعضی تهمت ها مردم در سال 1869 میلادی با «سید حسن اغا» ازدواج کرد در نتیجه این ازدواج نیز صاحب یک دختر و دو پسر گردید اشعار خورشید خانم را به چهار بخش عمده میتوان تقسیم کرد.

1 – اشعاری که به سبک کلاسیک نوشته شده است

2- شعر هایی که در مورد علایق خود در زندگی مخصوصا دو فرزند خود نوشته است

3- اشعاری که در مورد زیبایی های طبیعت نوشته است

4- و اشعار معاصر خورشید بانو

این شاعر بزرگ در سال 1987 میلادی یکم اکتبر وفات کرد و جنازه اورا در قبرستان عمارت آغ دامین با خاک سپردن

برچسب‌ها: زندگی نامه خورشید بانو ناتوان, بیو گرافی خورشید بانو ناتوان, زندگینامه خورشید بانو ناتوان

[ جمعه بیست و چهارم آبان ۱۳۹۲ ] [ 16:30 ] [ مهندس علیوند ] آرشیو نظرات

نمونه شعر

او مژگان سیه نوکین خدنگ یاره بنزتدیم،

خطادیر، چشم مستین آهوی تاتاره بنزتدیم.

گؤزون مردملری سرمست اولوب، تؤکمک دیلر قانیم،

دوزوبدور هر طرف پیکان، عجب خونخواره بنزتدیم.

چکیلمیش گوشه یه بولبول، فغان و ناله لر ائیلر،

دوشن گول اوسته دامه عندلیب زاره بنزتدیم.

توتوب کج گردنین هر لحظه اولموش محو نظاره،

خیال یار ایله حیران باخان ناچاره بنزتدیم.

گؤروب طرف بناگوشونده چین – چین زولف مشکینی،

او گنجی شایگان اوسته یاتان شاهماره بنزتدیم.

دئییردیم کیم، نه دن دیر قئیس اولوب دیوانۀ عالم؟

جنون سرریشته سین  اول طرۀ طراره بنزتدیم.

جفای دهریده گؤردوم ائدیردی شیکوه بیر مضطر،

سسیندن ناتوان بی دل و افکاره بنزتدیم

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا